ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
جونم براتون بگه
1- من به دلایلی با آدمای گوناگون و گاهی جالبی روبرو میشم.
آدمای تحصیل کرده ای رو می بینم که ادعای روشنفکری دارند، فکر می کنند آخر فرهنگ و ادب هستند، اما هنگام عمل که میشود رفتارشان بسیار جالب می شود. بگذارید خودم را هم جز آنها بیاورم، اما من ادعای تحصیل کردگی و روشنفکریم نمیشود ها ! ؛-)
آره از همه انتظار داریم خوب و درست و با فرهنگ رفتار کنند، به ما احترام بگذارند، وجدان کاری داشته باشند و اموال عمومی را هدر ندهند، اما نوبت عمل خودمان که میرسد با هزار و یک دلیل خودمان را توجیه میکنیم که انجام همان رفتارهایی که بهشان ایراد داریم، از جانب ما مشکلی ندارد، گاهی حتی مجبوریم خودمان را هم توجیه داخلی کنیم و وجدان نیمه بیدارمان را راضی نگه داریم.
به نظر میرسد گاهی حتی نمیدانیم که کارمان و رفتارمان یا حرفمان درست نیست!!
مشکل کجاست؟ شما چی فکر میکنید؟
یک مثال بزنم...یک نفر مدام انتقاد و بدگویی میکند از بقیه همکاران و بالا دستیهاش که فلانند و چنانند و احترام نمیگذارند و ... اما همین شخص با زیر دستانش و مشتریاش رفتاری به مراتب بدتر دارد. نمونه اش را فراوان دیده ام
بعضیها معتقدند که فساد از سر شروع میشود ! خوب که چه؟! اگر که سرتا پامون تو لجنه، نباید پامون رو درآریم و کنار برویم؟ من فکر کنم درست شدن این موضوع و موضوعات مشابه دقیقا از پایین شروع میشه... مفهومه؟
2- دیگه اینکه در خبر آمده بود که اون آقاهه که لنگه کفش پرت کرده در گذشته هم تخم مرغ پرت کرده ، بازم خوب که چی؟ یعنی میخواهید بگویید دلیلش عدم محبوبیت و نارضایتی نبوده ؟ بس کنید دیگر، لودگی رو از حد گذرانده اید. خوب اگه ناراضیتی وجود داشته و داره، از هر دو سیستمه... چرا اینقدر خودتون رو با قبلیها مقایسه میکنید. خودتان که میگویید همه بدند جز شما، چه لزومی دارد با بدان خودتان را مقایسه کنید بابا. چقدر سوتی آخه؟!!
3- این جانور قندهار که دیگر خود عجب حکایتی است اینکردبل. بس بیگانه
4- از هم جالب تر این دوباره کاری ها و هدر دادنهای منابع بی زبان است. به دور و برتان که نگاه کنید فراوان از اینها میبینید. نمونه اش علامت کشف شده توسط سربازان تیزهوش و گمنام و مچ گیر در میدان به اصطلاح نمادمان! این کوچیکشه!
مثال دیگرش کارهای خنده دار که چه عرض کنم گریه دار شهرداری ها در احداث و تخریب و دوباره ساختن انواع و اقسام تاسیسات شهری، از ایستگاه اتوبوس و پیاده رو و میدان گرفته تا دوربرگردان و حفاریهای فراوان و جاده سازی و....
من نمی دانم این همه مشاور و معمار و طراح و مهندس تو این شهرداری ها چه .... میکنند؟!
شاید این ها همه در جهت اشتغال زایی مولد است! آری احتمالا شما چیزهایی میبینید و میدانید که من نمیبینم و نمیدانم. من مو میبینم و شما ....
میدانی چی از همه بیشتر درد آور است، اینکه وقتی نظرات بعضی از خودمان را در این موارد میشنوم یا کامنتهای چنان اخباری را میخوانم از خوانندگان اخبار ، به یاد همان آدمهای بالایی میافتم و تازه به عمق فاجعه پی میبرم که ... قضیه خواجه و ایوان و ... درسته
یادمان نداده اند، مادر جان! یادمان نداده اند، پدرجان!
(این مادر جان و پدرجان آخرش ندا هستش نا فاعل نیستندا! اشتباه نخونید یهو)
مانده ام این لقمان چطوری از بی ادبان ادب یاد گرفته، آخر وقتی به ما خوب و بد را یاد نداده باشند از کجا توانایی تشخیص بیاوریم لقمان جان.
ساختن خیلی سخت تر از ویران کردن است و ما راه آسان را انتخاب کرده ایم. بر سر شاخه نشستهایم و ....
پرحرفی زیاد کردم اما اینهارا جایی نمیگفتم میمردم!
خوب کاری کردید گفتید
گفتیم اما چه فایده؟!
هر چه می گوییم تهی نمیشویم از ....