ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
در ادامه بلاگ گردیهایمان به بیست و یک سالگی برخوردیم
شعر زیر رو از اونجا کپی کردم، نوشته شاعرش همان شاعر دو کاج قدیمی خودمان است - محمد جواد محبت
در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست میدیدند
روزی از روزهای پائیزی زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا خوب در حال من تأمل کن
ریشههایم ز خاک بیرون است چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با نرمی دوستی را نمی برم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی ناگهان از برای من افتاد
مهربانی بگوش باد رسید باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ی ما هم کم کمک پا گرفت و سالم شد
میوه ی کاج ها فرو می ریخت دانه ها ریشه می زدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد ده ما نام یافت کاجستان
ایوووووووووووووووووووووول!
فوق العاده بود!!
میشه منم لینک بدم؟ اجازه هست؟
حتما
چرا که نه؟
آخه من خودمم از جای دیگه برداشتم
ممنون
خواهش!
اما فکر کنم این نسخه اش باید اون دوران میامد بیرون!
اون یکی قدیمیه به وضع روزگار الان ما بیشتر میخوره