گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

یادداشت جدید!

بعد از مدتها خواستم اینجا یک چیزهایی بنویسم!

از آخرین یادداشتهای که نوشتم خیلی گذشته، اما امروز که دوباره خوندمشون. خیلی شگفت زده شدم! نمی دونم چی شده بود که همچین چیزهایی نوشتم! نمیخوام بگم اندیشه دیگری درباره اون ها دارم، ولی اگر همون نظر رو هم داشته باشم با دید امروزم اینجا نمی نوشتمشون!

اینکه از نوشتن یک چیزهایی در گذشته شگفت زده شده باشم چند بار تا حالا رخ داده ، گاهی شده فکر کردم ممکنه کسی پسورد من رو داشته  و اومده جای من نوشته!

از این  داستان سرایی میخوستم بگم من که خیلی پندارهای درونیم دگرگون میشه در گذر روزها!


این جام جهانی هم داره رو به پایان میره و هیچ به من نچسبید! چون همه تیمهای مورد پسند من کنار رفتند و بسیار ناامید کننده بود. ولی آرزو دارم به دوستانی که به روسیه سفر کرده بودند خوش گذشته باشه، به ویژه به یکیشون که خبری ازشون نیست!