گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

ببار ای بارون ببار!

چه باران هایی میبارد این روزها

انگار که آسمان هم به حال ما زار می گرید! 

البته من عاشق باران هستم و اصلا هم شبیه کردنش با گریه از جهت شیون و ناله نیست شبیه گریه خوشحالی است بیشتر

کاش دل خوشی داشتم و میرفتم  زیر بارون قدم میزدم 

چی میشه گفت

چی باید گفت؟

فقط  اینکه  بگیم "از افتادن این اتفاقات ناراحتیم " آیا کافی است؟ مسئولیت با چه کسی است؟ آیا با ناراحت بودن کار اصلاح  و همه چیز درست میشود؟  آقا اگه بلد نیستید بگید کمک بخواهید تا بیان یادتون بدن؟ بعد از این همه سال نمیشه که ! بچه نوزاد با سعی و خطا ظرف 4،3 سال همه چی یا د میگیره ،چرا نیمپذیرید؟ چرا اینقدر دگمید؟

گرفتاری شدیم افتادیم دست یک مشت ابله مغز تخته ای

روزگاری است واقعا با کلی ترس و لرز باید یه چی بگی

بعد صبح پامشی میری بیرون میبینی یکی داره تمیز میکنه آیا با سیاه کردن یا پاک کردن مساله حل میشود؟

انگار چیزی در چنته نیست!

بعضی روزا هر چی به خودم فشار میارم چیزی نمیتونم بنویسم 

به همین دلیل گاهی که تعدادشم زیاده ، گاهی چرت و پرت می نویسم، از جمله...

قبلنا یک سریالی میدیدم که وقایعش خیلی شبیه واقعت شده این روزا ، انگار که پیش بینی کرده باشند

قبلنا منظورم قبل از کرونا بود

دقت کردین نقاط عطف تاریخی رو، قبل از انقلاب ، بعد از انقلاب، قبل از جنگ ، جنگ، بعد از جنگ، دوم خرداد، حالا هم داریم قبل کرونا بعد کرونا

داشتم فکر میکردم عمرمونم خیلی زیاد شده ها بعدنا میگن طرف چقدر دوران تاریخی رو به چشم دیده، 

عمرمون زیاد شده یا وقایع تاریخ فرکانسش زیاده؟


خلاصه توی اون سریال یکی بود جز مقامات ارشد یک کشوری که ستون ششم یک کشور دیگه بود! حالا دیروز یک خبری خوندم توی یک کشوری مقام مهمی رو دستگیر کردند به اتهام ستون ..... بهش میگن ابَر.....!!!

Rain bow!

فکر میکنید داره نیگاه میکنه؟

دو پرسش من دارم و از این بابت خیلی نگرانی دارم

یکی اینکه اونی که باید این روزا نگاه مون منه آیا فقط نگاه میکنه یا گاهی هم یک کارایی میکنه در جهت مثبت؟ البته اینجا واقعا معلوم نیست برای یک عده ای که مثبت کدوم طرفیه؟

و دیگری هم باز آیا اونی هم که قاعدتا نباید نگاه دزدکی کنه داره نگاه میکنه که رصد کنه؟ میتونه پیدا کنه یا  اینجا بهش راه میدند که سرک بکشه یا نه؟

خودم فهمیدم چی شد؟!

اگر فعالیت نکنیم پس نیستیم!

اگر به لیست وبلاگهای به روز شده اینجا دقت کنید، اکثرشون تبلیغی هستند شاید بالای 80 درصد، به نظر میرسه دیگه کاربردی که ماها از وبلاگ داشتیم کاملا منسوخ شده و با وجود رقیبهای دیگه کسی اهمیتی نمیده به اینجا

جالبه ولی که هنوز سایت بلاگ اسکای کار میکنه، به وبلاگهای مدیر و ادمینهاش که نیگاه میکنی میبینی سالهاست آپدیت نشدند فکر کنم خودشون هم اینجا رو ترک کردند، و اینجا یکجورایی خود گردان شده، حق هم دارند احتمالا اصلا دیگه درآمدی نداشته باشه براشون، 

حالا چی شد که من اینا رو نوشتم، خودم هم نمیدونم. دوست دارم اینجا یک چیزهایی بنویسم. و بخونم از بقیه، اخبار و احوالات روز آدما،  چیزهای روزمره، تجربه های شخصی ، عده کمی از وبلاگهای به روز شده مطالبشون رو میتونم بخونم. شایدم من اشتباه میکنم و نباید وقت واسه اینچیزا گذاشت

 داریم سمت خوبی نمیریم. چشم انداز خاکستری مایل به سیاه است و آلودگی وجودمان رو فرا گرفته، کاش دستی از آستین درآد و کمکی بکند!

ادامه بدیم؟

چرا عاقل کند   کاری؟

آخه گاهی بعد متوجه میشیم که کاری نکنیم هم پشیمون میشیم!


سندروم مرگ روسی یا سندروم استکهلم!

امروز مطلبی میخوندنم با این تیتر:  سندروم مرگ روسی!

یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

و  یاد سندروم های دیگری افتادم که اینروزها دچارش هستیم از جمله سندروم استکهلم، سندروم خود برتر بینی، سندروم توهم  و...

عجیب نیست این همه مشکل یک جا جمع شده؟ 



باران

باران

 باران

یاد یک شعری میافتم که .....  

کلا من عاشق اون شاعری هستم‌که خودم‌میدونم

احتمالا چند بار تا حالا من از شعرهاش اینجا نوشتم. 

یک دوستی دارم که در مورد اینجا بهش نگفتم. نمیخوام اینجا رو بخونه وگرنه مجبور میشم خود سانسوری کنم

ولی اگر تصادفی اینجا رو بخونه حتما متوجه میشه که ایجا خونه کی ست؟

این روزها خیلی نا امید کننده شده شرایط. دو قطبی عجیبی هم از درون خودم و هم از بیرون شکل‌گرفته. شرایط هم‌به سرعت در حال عادی شدن پیش میره‌  چشن انداز آینده بسیار خراب. راه گریزی هم ندارم

مهاجرت باید

آدم حتی جرات نمیکنه چیزی بنویسه.  به قول یکی از وبلاگیها  باید چیزی بنویسیم که بتونیم جوابگو باشیم وگر نه متهم‌میشویم به تشویش ....

آخر کی اینجا رو میخونه

وبلاگها شبیه خونه های عنکبوت گرفته شده اند . فقط گاهی صاحبانش که ترکش کردند سری میزنتد. البته مدیاهای دیگه جاش رو گرفته قطعا و اون مدیا های امن متاسفانه کار باهاشون به دلایلی که میدونید سخت شده

سعی کردم زیاد بنویسم. برای خودم در آینده مینویسم وگرنه حرفی برای بقیه متاسفانه ندارم

امرو ز به یکی گفتم‌آدم باید با قابلیتهای خودش پیش بره و دنبال جلو زدن زورکی نباشه. یعنی قابلیت من همین بوده؟  هیچ وقت سعی نکردم با تقلب از کسی جلو بزنم حتی تو رانندگی

این‌روزا به این فکر میکنم اونایی که با تقلب به زور از همه ما جلو زدند باعث شدند وضع امروز ما اینطوری باشه و ما هم ساکت موندیم

گناه ما کم نیست

فقط هم‌مختص الان نیست تو کل تاریخ تا بوده همین بوده گناه آدمهایی که ساکت بودند و از ترس یا بیخیالی کنج عزلت گزیدند ظلم رو پذیرفتند   کم نیست 


کلاه اینقدر گشادست یا سر ما کوچک؟ شاید هم حافظه ما مشکل دارد؟

همیشه به همین شیوه سرمان کلا ه می رود و جیبمان را خالی می کنند ، جالبه که خودمان هم کمک میکنیم در جهت خالی شدن جیب مبارک! هر دفعه وقتی متوجه می شویم که خیلی دیر شده! ولی بار بعد انگار یادمان میرود وقایع تکراری! آنها خیلی زرنگ هستند یا ما خنگ؟ نمیشه که هر بار یک اتفاق تکراری بافتد؟ یک چیزی  به خوردمان میدهند به نظرم؟!! 


بماند برای زمانی که یادمان باشد. نقدا فکر میکنیم این دیگر بار آخر است!