گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

اگر فعالیت نکنیم پس نیستیم!

اگر به لیست وبلاگهای به روز شده اینجا دقت کنید، اکثرشون تبلیغی هستند شاید بالای 80 درصد، به نظر میرسه دیگه کاربردی که ماها از وبلاگ داشتیم کاملا منسوخ شده و با وجود رقیبهای دیگه کسی اهمیتی نمیده به اینجا

جالبه ولی که هنوز سایت بلاگ اسکای کار میکنه، به وبلاگهای مدیر و ادمینهاش که نیگاه میکنی میبینی سالهاست آپدیت نشدند فکر کنم خودشون هم اینجا رو ترک کردند، و اینجا یکجورایی خود گردان شده، حق هم دارند احتمالا اصلا دیگه درآمدی نداشته باشه براشون، 

حالا چی شد که من اینا رو نوشتم، خودم هم نمیدونم. دوست دارم اینجا یک چیزهایی بنویسم. و بخونم از بقیه، اخبار و احوالات روز آدما،  چیزهای روزمره، تجربه های شخصی ، عده کمی از وبلاگهای به روز شده مطالبشون رو میتونم بخونم. شایدم من اشتباه میکنم و نباید وقت واسه اینچیزا گذاشت

 داریم سمت خوبی نمیریم. چشم انداز خاکستری مایل به سیاه است و آلودگی وجودمان رو فرا گرفته، کاش دستی از آستین درآد و کمکی بکند!

به نظرتون تا کجا صعودیه؟

هیچ کس هم پاسخگو نیست؟

کک کسی هم نمیگزه چرا؟ تا کجا باید بالا بره تا سرازیر بشه بریزه؟ عجب اسبهای باربری هستیما

به نظرم اننتشار اخبار دروغ گناهش از دورغگو اگه بیشتر نباشه کمتر هم نیست!

(قبل نوشت : تازگی ها مد شده  اسم فیلما طولانی و جمله ای شده ، من هم تقلید کردم و عنوان طولانی نوشتم!)



دیدید گفتم، شاهد از غیب رسید!

چند روز پیش که خبر تصادف سرباز های مظلوم اومده بود رو صدر اخبار ، یک عکسی از چند تا سرباز دست به دست میچرخید و میگفتند عکس همون بچه هاست که تو تصادف کشته شدند  و عکس مربوط به زمان کوتاهی قبل از تصادف است!!  اما من باور نمیکنم معمولا  این اخبار رو، و  دنبال منبع موثق میگردم ، هر کی هم بهم نشون میداد میگفتم این نمیتونه درست باشه! تا اینکه امروز کاشف به عمل آمد که اون عکس کشته شده ها نیست!

انتظار بیجا!

چه شادی ای میکنند آخر شده های به فرموده اول!

من از سر بیچارگی در زمین شما بازی می کنم! حالا شما هی به خودت گل بزن و شادی کن!

خود گویی و خود خندی 

عجب مرد هنرمندی! 

چقدر خوبه آدم بتونه حرف بزنه  

اینجا اونجا با دوستان با بقیه...  نوشتاری ، گفتاری...

اندازه ای از خشم آدم فروکش میکنه 

 

بیاندیشید اگر جایی بود میشد فریاد زد (البته نه بر سر آدمی دیگر )

بی اندازه می توانست کارساز باشد 

به گمان من البته 

پریشان 

 

خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی