گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

یک روز تاریخی که ازش رد شدیم و ربطی به یک دوستی داشت و من فراموش کردم!!!

امروز بعد مدتها سر زدم دیدم کامنت دارم،  آمار ویو بلاگم هم یکم عجیبه؟  من چند وقته آپ‌نکردم ولی دیروز کلی بازدید شده بود

خلاصه تاریخ اون کامنت یک روز تاریخی رو به یادم آورد که در زمان خودش فکر میکردیم نقطه عطفی خواهد شد و چه امیدهایی داشتیم که دود شد

از طرفی  روز تولد یک دوست عزیز هم بود که مدتهاست گمش کردم کاش خبری میشنیدم ازش


اول فکر کردم کامنت خودشه اما نبود


یادداشت جدید!

بعد از مدتها خواستم اینجا یک چیزهایی بنویسم!

از آخرین یادداشتهای که نوشتم خیلی گذشته، اما امروز که دوباره خوندمشون. خیلی شگفت زده شدم! نمی دونم چی شده بود که همچین چیزهایی نوشتم! نمیخوام بگم اندیشه دیگری درباره اون ها دارم، ولی اگر همون نظر رو هم داشته باشم با دید امروزم اینجا نمی نوشتمشون!

اینکه از نوشتن یک چیزهایی در گذشته شگفت زده شده باشم چند بار تا حالا رخ داده ، گاهی شده فکر کردم ممکنه کسی پسورد من رو داشته  و اومده جای من نوشته!

از این  داستان سرایی میخوستم بگم من که خیلی پندارهای درونیم دگرگون میشه در گذر روزها!


این جام جهانی هم داره رو به پایان میره و هیچ به من نچسبید! چون همه تیمهای مورد پسند من کنار رفتند و بسیار ناامید کننده بود. ولی آرزو دارم به دوستانی که به روسیه سفر کرده بودند خوش گذشته باشه، به ویژه به یکیشون که خبری ازشون نیست!

Quiz of kings addicted!

 یکی از وبلاگ نویسان عزیر یک  بازی موبایلی  معرفی کرده بودند و من حسابی درگیرش شدم. 

اعتیاد خیلی بد چیزیست، خعیلی....

خرداد ما!

امروز عجب روز تاریخی هست ها!


 سرنوشت یک ملت عوض شد امروز،  من فکر می کنم بعدها تو تاریخ یک چیزی شبیه 28 مرداد ازش یاد خواهد شد.


از اون مهمتر تولد یک دوسته! تولدتون مبارک!


پ. ن.: 

چه شبهایی که تا صبح با آهنگهای حبیب تو گوشم خوابیدم


ما چه هستیم

عجب بی پا و دستیم

چه شد مخمور و مستیم

همه عاجزکش و دشمن پرستیم

ز نادانی و غفلت زیر دستیم

به رقم دوست با دشمن نشستیم


ما چه هستیم

...


ما خرابیم چو صفر اندر حسابیم

چو صید اندر طنابیم

جهان را برده آب و ما به خوابیم      

شد عالم غرق خون مست شرابیم


یادش گرامی 

 

سوختم در چاه صبر

...

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت

صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

....

ره رویی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی

I'm practicing!

Let me give an example!

I know a man who knows a man , his personal life is quite like his father!

and  for long periods,  when you watch a historical movie,  you think it  is about  our time , but isn't  really! 


repeatation

I think history always is repeating both  in  short  and  long  periods!

only the people are changing ....but  the relation and behavior aren't!


Complexity!

I'm still complicated. The Curious Case of Me!

but I'm still happy for the return of a good friend of mine!


and it is really hard to be free!

آرامش

و ما به آرامی شروع به مردن کرده ایم


دوست وبلاگی داشتیم که مدتی است وبلاگش رو به روز نکرده، امیدوارم وبلاگش رو عوض کرده باشه و نه...


 هر جا که هست شاد و سلامت باشه