گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

افسرده شدیم!

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد 

باقی همه با حاصلی و بی خبری بود 

 

چقدر بده انتظار داشته باشی که کسی نوشته هات رو بخونه اما  هیچی به هیچی! 

 

آخه خودت اومدی جایی داد هات رو میزنی که کسی نشنوه یهو ، دیگه چه انتظار بی خودی داری... 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
الف.کاف سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 17:15

هیشکی نباشه من که هستم ...

یعنی خیلی کمم؟!!

نه بابا خیلی هم کافیه! :-) بسی خوشحال میشویم

اما خیلی ببخشید که باعث میشم وقتتون با حرفهای بیخود من تلف بشه

الف.کاف یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 14:36


این چه حرفیه برادر!
ما که استفاده می کنیم



امیدوارم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد