گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

نخوت!

 

حسادت بیش از اندازه خیلی بده ، هرکی دچارش باشه نه خودش آرامش داره نه اطرافیانش !

نفهمی زیاد هم یه همچین چیزی تقریبا٬ و همچنین غرور زیادی !

حالا تصور کنید این سه با هم در یک نفر جمع شوند  ، چه فاجعه ای به بار میاید! 

لعنت بر هر چی نفهمی زیاد و حسادت بیش از اندازه و غرور بیجاست!

نظرات 2 + ارسال نظر
الف.کاف شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:07

تو محیط کار با چنین فاجعه‌ای روبرو شده‌اید یا تو محیط فامیلی و خانوادگی؟!

از این موارد زیاده دور و بر ما، کافیه به دقت نگاه کنیم!
محیط کار ، خونواده، دوستان و ....
پناه میبریم به خدا از شر این صفات
البته نه از خود این آدمها
حالا ببین من چی میکشم؟!!!

شاید خودم هم جز اینها باشم از دید بقیه ، کی میدونه؟

الف.کاف دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 14:29

امممممممممممم... من خیلی فک کردم راجع به این پست‌تون ... حتی چند روز سکوت کردم و چیزی نگفتم. هی می‌گشتم تو خودم، ببینم در این حد فاجعه‌ام یا نه!

خب من نادونی زیاد دارم ... خودم می‌دونم آدم دانایی نیستم
اما حسادت و غرور تا به این حد فاجعه‌آمیز نه!

می‌دونید ... هیچ‌ آدم معمولی‌ای (یعنی به غیر از چند نفری که می‌گن معصومن) نمی‌تونه بگه حسادت و غرور و نفهمی در من صفره!!
همه تا یه حدی‌اش رو داریم. اما خب شدت و ضعف داره.

می‌دونید ... من می‌گم ماها باید خودمون رو تو آیینه‌ی دیگران ببینیم ... باید وقتی این جور رفتارها رو می‌بینیم هوشیار بشیم که تو بزنگاه یقه‌ی خودمون رو بگیریم که "هووووووی! حواستو جمع کن! داری حسادت می‌کنی!" یا "غرورت زیادی رفته بالا!" یا "بچه کوتاه بیا! کی‌می‌گه تو عقل کلی!؟"
می‌دونید ... ما زشتی‌ بدی‌ها رو تو رفتارهای خودمون درک نمی‌کنیم، تو رفتارهای بقیه می‌بینیم و درک می‌کنیم. باید از این قضیه حسن‌استفاده رو کرد. یعنی بعد که زشتی رفتارهای نادرست منزجرمون کرد حواسمون به خودمون باشه و مچ خودمون رو بگیریم و بزنیم این زشتی‌ها رو ناکار کنیم.
می‌گن دنیا اومدیم واسه همین چیزا!
می‌گن اومدیم که خودمون رو پالایش کنیم و بریم.

نمی‌دونم ... من هنوز کلی سوال دارم و کلی نمی‌دونم...

این حرفا رو پای درد دل‌های یه آدم نفهم بگذارید.

راس میگید
منم ادعا نمیکنم که از این صفات ندارم

شاید بهتر بود مطلب رو یه جور دیگه میگفتم و یک کلمه بیش از اندازه به صفات اضافه میکردم( که اضافه شد)

من گاهی سعی میکنم رفتارهایی رو که در بقیه من رو اذیت میکنه در خودم بیابم و اصلاحشون کنم!

"همون ادب از که آموختی است دیگر!"

اما خیلی سخته چون قضاوت بدی و خوبی یک رفتار در ذهن من و بقیه با هم فرق داره!
گاهی من خودمم رو در رفتاری کاملا محق میدونم اما از دید مقابل کاملا برعکس!



به هر روی از این صفات- وقتی که بیش از حد باشه -کم نکشیدیم در طول تاریخ و همچنان می کشیم! فکر کنم یکی از دلایل وضعیت ماها همین باشه! نیست؟


در مورد درک زشتی رفتارهای خودمون دقیقا منظور من همونه!
از درون درست نمی بینیم خودمون رو
به نظرم باید بزنیم بیرون تو خودموت رو خوبتر ببینیم!

کی سوال نداره؟!
بنابراین از اون دید همه نفهم هستن!

پس نتیجه میگیریم که نگید نفهمید، بده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد