گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

عاشق آزاد

اولین برف در سال نو!


روبروی پنجره نشسته، داره بارش برف رو نگاه میکنه! بعد از مدتها یک برف درست و حسابی!!

تو خیالش داره به آزاد فکر میکنه

منتظره تماسش هست و دلش میخواد خیلی حرفا بهش بگه اما همیشه نصف بیشتر از حرفها نگفته باقی میمونه

حرفهایی که تا ابد احتمالا نه گفته میشه و نه نوشته میشه و فقط تو ذهن حک میشه


فقط داره به این فکر میکنه که چقدر آزاد رو دوست داره و برای دیدنش چه کارا که حاضره انجام بده!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد