گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

گریزان

خیال خام در سر می پرورانم....

ربنا

چند روزی بود که از اتفاقات اخیر خیلی عصبی بودم و حرفم توی گلو گیر کرده بود و نمیدونستم چطوری بزنم! تا اینکه امروز مطلبی رو  توی عصر ایران خوندم و دیدم تقریبا حرف دل من هست واسه همین خلاص اش رو کپی میکنم!


می گویند: ملا نصر الدین شبانگاهی به خانه آمد و فرزندان را به باد ناسزا و کتک گرفت. زن گفت: چرا چنین می کنی؟ پاسخ داد: پول خود را چند کوچه بالاتر گم کرده ام. زن گفت: به این بچه ها چه مربوط است؟ پاسخ داد: آنجا که پول را گم کردم تاریک بود و اگر می خواستم گریبانِ رهگذران را بگیرم زورمند بودند و از من نمی خوردند. پس در خانه چنین می کنم که روشن است و زور بچه ها هم به من نمی رسد!


خلاصش اینه که دلواپسان از جای دیگه کتک خوردند، شکست خوردند و چون زورشون به اون طرف نمیرسه و دولت و کاسبی تحریم و مجلس  رو از دست دادند، دارند تلافی اون رو سر مردم در میارند با سختگیریهای خیابونی، با تعطیلی کنسرتها ، گیر دادن به هنرمندها و فحش دادن به اسطوره های مردم ، نا امید کردن مردم با بزرگنمایی اخبار اقتصادی که اصلا مقصرش این دولت نیست و هزاران کار دیگه که پیدا و نهان انجام میشه چه تو رسانه ملیشون ، چه تریبونها و روزنامه هاشون. فقط کاش ملت آگاه تری داشتیم....کاش 


"این گرگ سالهاست که با گله آشنا است"

نظرات 1 + ارسال نظر
الف.کاف چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:36

.

؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد