-
باران
پنجشنبه 15 دیماه سال 1401 11:03
باران باران یاد یک شعری میافتم که ..... کلا من عاشق اون شاعری هستمکه خودممیدونم احتمالا چند بار تا حالا من از شعرهاش اینجا نوشتم. یک دوستی دارم که در مورد اینجا بهش نگفتم. نمیخوام اینجا رو بخونه وگرنه مجبور میشم خود سانسوری کنم ولی اگر تصادفی اینجا رو بخونه حتما متوجه میشه که ایجا خونه کی ست؟ این روزها خیلی نا امید...
-
کلاه اینقدر گشادست یا سر ما کوچک؟ شاید هم حافظه ما مشکل دارد؟
دوشنبه 12 دیماه سال 1401 08:00
همیشه به همین شیوه سرمان کلا ه می رود و جیبمان را خالی می کنند ، جالبه که خودمان هم کمک میکنیم در جهت خالی شدن جیب مبارک! هر دفعه وقتی متوجه می شویم که خیلی دیر شده! ولی بار بعد انگار یادمان میرود وقایع تکراری! آنها خیلی زرنگ هستند یا ما خنگ؟ نمیشه که هر بار یک اتفاق تکراری بافتد؟ یک چیزی به خوردمان میدهند به نظرم؟!!...
-
بدتر شد!
شنبه 10 دیماه سال 1401 09:35
گاهی آدم فکر میکنه از این بدتر هم مگه میشه ؟ تجربه ثابت کرده بالاتر از سیاهی هم رنگی هست. حتی خیلی بالاتر هر دفعه فکر میکنیم این دیگه سقف تحملمونه ولی اوضاع بدتر هم شده و باز تحمل کردیم!! آخر شما که تا این حد بی ... و بلدنیستید بچرخونید، چرا اینقدر روتون زیاده؟ در روزگاری که بی تخصصی و ادعای فراوان خیلی مد هست، اوضاع...
-
سقوط و انهدام!
چهارشنبه 7 دیماه سال 1401 14:44
وضعیت این روزها من رو یاد سقط از کوه توی کارتونها میندازه، یک گوی در حال سقوط از کوه که هر چیزی سر راهش قرار میگیره رو میبلعه و هی بزرگ و بزرگتر میشه ، دست و پاهای همه مون هم ازش زده بیرون، آخرشم محکم میخوریم به یک تخته سنگ در اعماق دره ومنفجر میشیم و هر تیکه ازمون به یک سمتی پرتاب میشه! غیر از این است؟
-
به نظرتون تا کجا صعودیه؟
دوشنبه 5 دیماه سال 1401 15:03
هیچ کس هم پاسخگو نیست؟ کک کسی هم نمیگزه چرا؟ تا کجا باید بالا بره تا سرازیر بشه بریزه؟ عجب اسبهای باربری هستیما
-
نو سورس ادیتینگ؟!
دوشنبه 5 دیماه سال 1401 08:03
قدیما اینجا میتونستم قالبش رو ویرایش کنم و یک چیزهایی بهش اضافه کنم . یکی از اضافه کردنی های مفید آمارگیر بود. ولی الان هر چی می گردم اونجایی رو که ویرایش قالب بود و می شد سورس رو ویرایش کرد پیداش نمیکنم. دیگه نیست. کجا رفته؟ کسی میدونه این امکان هست یا خیر هنوز؟ نکنه مجبور بشیم کوچ کنیم؟!
-
نوشتم که تست کنم
یکشنبه 4 دیماه سال 1401 13:28
واقعا من این چیزا رو نوشتم؟ خیلی عجیبه وقتی که مطلب جدید می نویسیم مگر نباید بریم تو لیست به روز شده ها؟ چرا نمیریم؟ چرا نمیمیریم ما اصلا؟ واقعا خیلی انسانهای سگجونی هستیم
-
این هم یکم بیشتر
یکشنبه 4 دیماه سال 1401 09:18
بعد از مدتها مطلبی نوشتم و بازدید کننده گرامی خواستند که بیشتر بنویسم؟ چرا؟ در اینجا چه چیز جالبی است ؟
-
به در نگاه میکنیم
شنبه 3 دیماه سال 1401 12:19
امروز داشتم یک وبلاگی رو که چند وقتی است دوستی معرفی کرده میخوندم، خلیی جالبه حرف هایی که نوشته بودند رو انگار خود من نوشته بودم، درواقع حرف دل من از زبان ایشون بیرون اومده بود منم از سال 1990 که اولین جام جهانی بود که کامل دنبال میکردم عاشق آرژانتین و منتظر قهرمانیش بودم تا الان، ولی امسال اصلا دنبال نکردم بازی ها رو...
-
قرن نو
پنجشنبه 4 فروردینماه سال 1401 12:30
نوروز رو همراه با نوشدن قرن شادباش میگم باز هم مثل بارهای قبلی، بعد از مدت ها به اینجا سرزدم و مرور گذشته کردم، کلی شگفت زده شدم که آیا اینها را من نوشته ام؟ احتمالا من نوشته ام ولی بعد از گذشت سالها معلوم است که خیلی پیر شده ام اولین چیزی که برام مهمه این هست که اصلا کسی به اینجا سرزده یا خیر به خصوص یک دوست قدیمی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 مردادماه سال 1397 13:37
این روزها همش در حال فیلم و سریال دیدن هستم یک فیلمی رو چند روز پیش داشتم میدیدم، مربوط به تاریخ بود. تا امروز همش تو فکر این هستم که تاریخ رو فاتحان می نویسند و چگونه آدم میتونه درست اون رخداد رو بدونه و بفهمه که کی راست میگه کی دروغ؟!!!
-
یادداشت جدید!
یکشنبه 17 تیرماه سال 1397 15:17
بعد از مدتها خواستم اینجا یک چیزهایی بنویسم! از آخرین یادداشتهای که نوشتم خیلی گذشته، اما امروز که دوباره خوندمشون. خیلی شگفت زده شدم! نمی دونم چی شده بود که همچین چیزهایی نوشتم! نمیخوام بگم اندیشه دیگری درباره اون ها دارم، ولی اگر همون نظر رو هم داشته باشم با دید امروزم اینجا نمی نوشتمشون! اینکه از نوشتن یک چیزهایی...
-
دیگران case پندار!!
یکشنبه 15 مردادماه سال 1396 15:35
من فکر میکنم نیمی از امثال من به بقیه جنس مخالف ها به چشم case نگاه میکنند!؟ چرا واقعا؟ فرقی هم نمیکنه مجرد باشند یا نباشند؟! عجب دوره زمانه ای است!
-
منظور من
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1396 14:19
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی تو همایی و من خسته بیچاره گدای پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم ور...
-
حال دل با تو گفتنم هوس است
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1396 00:27
طمع خام بین که قصه فاش از رقیبان نهفتنم هوس ایست
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 فروردینماه سال 1396 14:00
ای توبه ام شکسته از تو کجا گریزم! ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم!
-
سال نو مبارک!
چهارشنبه 2 فروردینماه سال 1396 10:22
... از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن ... دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن ...
-
یک "آی" چیکارا که نمیکنه؟ ؛-)
شنبه 23 بهمنماه سال 1395 19:32
من روزی که شروع به ساختن این بلاگ کردم در حال آموختن بودم! دوست داشتم جایی داشته باشم که همه تجربیاتم رو بنویسم و سانسور نکنم، اما نشد خیلی! دلم میخواست زندگیم رو بنویسم ، همین طور یک قصه بگم شایدم تاریخچه ... برای همین اسمش رو گذاشتم هیستوق ( histoire ) امروز یکی از دوستای خیلی خوب و قدیمی کامنتی گذاشته بودن که واقعا...
-
انگار نمیشه!
چهارشنبه 8 دیماه سال 1395 12:54
چرا نمیشه؟
-
امان از مژگان سیه!
دوشنبه 12 مهرماه سال 1395 15:04
جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهادکش فریاد که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
-
کجایی لیلی
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1395 08:09
امروز با اعصاب داغون از خونه زدم بیرون. از ماجرای دیشب حالم به اندازه کافی بد بود، اخبار المپیک هم دیگه اوضاع رو خرابتر کرد. بیچاره بهداد سلیمی! اومدم موزیک گوش بدم که تغییری بوجود بیاد و فراموش کنم مثلا.... گل بی رخ یار خوش نباشد بی باده بهار خوش نباشد رقصیدن سرو و حالت گل بی صوت هَزار خوش نباشد طرف چمن و طواف بستان...
-
تولدت مبارک
سهشنبه 26 مردادماه سال 1395 13:38
امروز روز تولد لیلای آزاد هست اما من گمش کردم تولدش مبارک اما کاش میتونستم مستقیم بهش بگم حیف شد فرصت فوق العاده ای رو از دست دادم!
-
شگفت انگیز!
دوشنبه 18 مردادماه سال 1395 12:27
چهارشنبه و پنج شنبه گذشته یک تجربه شگفت انگیز و باورنکردنی داشتم! بعد از 14 سال! هیچگونه نمیتونم توصیفش کنم! به دلایلی نمیشه شرحش داد و به همون دلیل استرس فراوان داشتم! هر چه بود دوباره گذشت و باید منتظر آینده بود!
-
مردیم از بس نگرانی کشیدیم!
دوشنبه 11 مردادماه سال 1395 14:22
تصمصم گرفتم از همین لحظه دیگر نگران هیچ چیز نباشم. همانطور تا الان به خیر گذشته عمر از این به بعد هم خواهد گذشت! آرزوی بزرگی هم که نداریم و بنابراین استرس ممنوع هر چه پیش آید خوش آید!
-
انجماد!
یکشنبه 27 تیرماه سال 1395 15:33
تا حالا شده تو یک وضعیت نا مطلوب باشید و یک شخصی که باهاش رودر بایستی دارید شما رو ببینه و شما از خجالت دوست داشته باشید که دود بشید برید به هوا یا آب بشید برید تو زمین! من چند بار شده اما ... بک بار چنان آبرو ریزی شد که من هنوز از یادآوریش چشمام رو به هم فشار میدم و به خودم لعنت میفرستم! متاسفانه از تعریف کردنش...
-
اینک نزدیکیهای آخر الزمان! جنگ بقا!
شنبه 26 تیرماه سال 1395 14:32
کودتا از این مسخره تر مگه میشه!؟! خوبه دیگه، همه سیاست مدارای دنیا از قصه های تاریخی یاد گرفته اند! یک کلکی سوار میکنند و مخالفین پنهانیشون رو شناسایی و در نطفه خفه میکنند. نوش جانشان! زرنگ هستند و فرصت طللب. دنیای جدید همینه! باید بمانی به هر قیمتی شده . حتی با کشتن مردم خودت! هر موفقیتی قربانی میخواهد و قربانیان این...
-
زمان
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1395 14:33
کاش "مرهمی بود زمان"!
-
به نظرم اننتشار اخبار دروغ گناهش از دورغگو اگه بیشتر نباشه کمتر هم نیست!
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1395 15:18
(قبل نوشت : تازگی ها مد شده اسم فیلما طولانی و جمله ای شده ، من هم تقلید کردم و عنوان طولانی نوشتم!) دیدید گفتم، شاهد از غیب رسید! چند روز پیش که خبر تصادف سرباز های مظلوم اومده بود رو صدر اخبار ، یک عکسی از چند تا سرباز دست به دست میچرخید و میگفتند عکس همون بچه هاست که تو تصادف کشته شدند و عکس مربوط به زمان کوتاهی...
-
آخه چرا اینقدر مردم شایعه پراکنی هستیم ما!
سهشنبه 8 تیرماه سال 1395 13:39
آقا من نمی فهمم یعنی چی هر چی تو این گروهها و کانالها میبینن کپی میکنند و دوباره انتشار میدن؟؟ آخه یه بررسی ، جستجویی چیزی ، آخه چرا اینقدر شایعه پراکنی ! آخرش با این دروغها دوباره ملت فهیم و همیشه در صحنه دوباره دکتر رو میارنش و به سعادت ابدی نابل خواهیم شد دور از جون!
-
پیپرلس!!!
یکشنبه 6 تیرماه سال 1395 10:10
بالاخره بعد از رفت و آمد فراوان کار انجام شد. بعد از اون روزی که سیستمها قطع بود، دو بار دیگر مجبور شدم به سازمان مربوطه سر بزنم. بر خلاف اینکه مثلا قرار هست کارها رو الکترونیکی و اینترتی انجام دهند باز آدم را میکشانند در صفهای عریض و طویلشان آنهم برای چه؟! برای هیچ! اینها رو نوشتم که بعدها عمق مطلب یادم بماند. تو خود...